یادگاری های بارسین جون
شازده کوچولو سلام امروز یه عالمه خبر جدید داریم اول از همه یه عکس باحال از انگشت خوردنت و عکسهایی از دست و پاهای نازت . جمعه گدشته دایی محمدت اومد پیشمون خیلی خوش گذشت مامانی از تنهایی در اومد و دایی حسابی تو کارا کمکم کرددستش درد نکنه ولی حیف که کم پیشمون موند و یکشنبه صبح برگشت تهران شب یکشنبه شما اولین مهمونی عمرت رو رفتی خونه عمه آمنه ( عمه مامانی ) و عمه جون شما رو پاگشا کردن و یه لباس سرهمی خوشگل کادویی دادن ( مثل عروس و دومادایی که پاگشا می کنن) البته عمه جون قبلا خونمون به دیدن شما اومده بودن و کادو داده بودن ( دستشون درد نکنه ) فینگیلی مامان ، دیشب ما رو حسابی ترسوندی ساعت...
نویسنده :
زهره و شانتیا
7:28
عکسهای داغ داغ
مامان فدای اون لبات که همش بازه عافیت باشه پرنس کوچولو خیلی گشنته جیگرطلا ؟ ای جاااااااااااااااااانم قربون این نگات برم تعجب کردی ناناچ ؟ این سفید برفی خرس عروسکیته عزیزم جات راحته تو بغل خرسی خانوم خوش می گذره ؟ ...
نویسنده :
زهره و شانتیا
17:20
بارسین کوچولو به خرید می رود
موش موشک مامان سلام ببخشید اینترنت خونه مشکل داره نمی تونستم عکسی ازت آپلود کنم امروز شانسی درست شد و تونستم این عکسها رو برات بزارم که مربوط به هفته پیشه که من و شما و بابایی اولین بار سه تایی رفتیم خرید خوراکی شما هم اونجا آروم خوابیده بودی و اصلا مامان و بابا رو اذیت نکردی ( مامانی فدات شم ) خیلی خیلی دوست دارم شیرینی زندگیم بارسین در تارا مارکت خبر جدید اینکه شنبه 40 روزت تمام شد(92/04/08 ) اما زردیت برطرف نشده بود بابایی رفتیم پیش دکتر رحمتی که همه ازش تعریف می کنن اونم گفت که این نوع زردی هنوز معلوم نیست دلیل اصلیش چیه و گفت تا 3 ماه هم ممکنه طول بکشه و یه آزمایش نوشت که خدا رو شکر ز...
نویسنده :
زهره و شانتیا
23:09
بارسین پس از 40 روزگی
هیس ! دارم خواب فرشته ها رو می بینم بعد چند ساعت خواب یه ماساژ می چسبه شروع کنید دیگه ، حوصلم داره سر می ره خیلی عالی بود دستتون درد نکنه ...
نویسنده :
زهره و شانتیا
22:48
کارمند کوچولو
سلام کارمند کوچولوی مامان و بابا عزیزم ببخشید مدتی بود درگیر کارها بودم ( البته هنوزم هستم) اما امروز از استراحتم کم کردم تا بتونم خاطراتتو برات بنویسم اول از همه خدا رو شکر می کنیم به خاطر این نعمتی که بهمون داده و از خدا می خوایم که کمکمون کنه تا از امانتی که بهمون داده خوب نگه داری کنیم و طوری تربیتش کنیم که همیشه در راه حق قدم برداره و یکی از بندگان خوب خدا باشه ( الهی آمین ) از خاله های مهربونی که تو این مدت مدام پیگیر احوال بارسین جون بودن تشکر می کنیم .  ...
نویسنده :
زهره و شانتیا
16:10
1 مثل 1 ماهگی
پرنس کوچولو مامان و بابا تولد یک ماهگیت مبارک عسلکم این روزا سرعت اینترنت خیلی پایینه و هر کاری می کنم نمی تونم عکس هات رو بزارم ایشاا... تو اولین فرصت عکس هات رو میذارم ...
نویسنده :
زهره و شانتیا
15:08
بارسین و اسباب کشی
سلام جیجر مامان و بابا امروز با مامان جون رفتیم آزمایشگاه برای تست زردی متاسفانه باز زردیت رف ته بالا (9.4) ا ما دکتر گفت نیاز به بستری نداری فقط باید شیر زیاد بخوری تا کم کم از بین بره همش به خاطر تفاوت RH خون مامان و شماست ایشاا... زود خوب شی .روز اول خیلی سفید بودی اما حالا رنگ صورت و بدنت زرد شده و کلی هم لاغر شدی عزیزکم فردا و پس فردا اسباب کشی داریم امروز هم بابایی داره وسایل خونه رو جمع و جور می کنه شما هم که شدیدا مشغول کمک کردنی (البته به نوع خودت ) مامان قربونت از بس کار کردم خسته شدم مامان حالا که شیر نمی دی منم دستمو می خورم یکی پ...
نویسنده :
زهره و شانتیا
21:36
مشخصات یکی یدونه عزیز دوردونه
نام : بارسین نام خانوادگی : قاسم زاده نام پدر : شانتیا نام مادر : زهره تاریخ تولدشمسی : 1392 /02/29 تاریخ تولد قمری : 8 رجب 1434 تاریخ تولد میلادی : 19 می 2013 روز تولد : یکشنبه ساعت تولد : 8:26 صبح محل تولد: بندرعباس بیمارستان صاحب الزمان وزن : 3 کیلو و 50 گرم قد : 50 سانت دور سر: 33.5 سانت گروه خون : A+ روزها و شماره های مبارک : یکشنبه , دوشبه, پنج شنبه و جمعه شماره های 1و 6 رنگهای مبارک : طلایی , نارنجی و آبی سنگهای مبارک : یاقوت قرمز , زمرد و مروارید ...
نویسنده :
زهره و شانتیا
16:03