حموم ده روزگی
سلام شیرینی مامان ا لان 12 روزه که خدا تو رو به ما هدیه داده 2 روز پیش ا ز بیمارستان مرخص شدی مامان فدات شم کلی اذیت شدی به خاطر آزمایش خون کلی سوراخ سوراخ شدی آخه این پرستارا بلد نبودن رگت رو پیدا کنن و سوزن رو تو جاهای مختلف دست ت فرو می کردن و اونو تو دستت می چرخوندن تا رگ رو پیدا کنن تو هم از ته دل گریه م ی کردی وقتی هم تموم میشد تو بغل مامان ناله می کردی و با یه نگاه مظلومانه از مامان می خواستی که دیگه تو رو دست اونا ندم فکر کنم تا مدت ها خواب آمپول ببینی بریم سر وقت خاطرات خوب : بعد ار مرخص شدن از بیمارستان با کمک مامان جون بردیمت حموم برعکس خیلی از بچه ها شما عاشق آب هستی و اصلا گریه نکردی...
نویسنده :
زهره و شانتیا
14:30