بارسینبارسین، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

بارسین جیگر مامان و بابا

یادگاری های بارسین جون

1392/4/19 7:28
نویسنده : زهره و شانتیا
1,602 بازدید
اشتراک گذاری

شازده کوچولو سلام

 امروز یه عالمه خبر جدید داریم  اول از همه یه عکس باحال از انگشت خوردنت و عکسهایی از دست و پاهای نازت .

جمعه گدشته دایی محمدت اومد پیشمون character0038 Free Emoticons   Characters خیلی خوش گذشت مامانی از تنهایی در اومد و دایی حسابی تو کارا کمکم کرددستش درد نکنه love0072 Free Emoticons   Love ولی حیف که کم پیشمون  موند و یکشنبه صبح برگشت تهران   character00255 Free Emoticons   Characters شب یکشنبه شما اولین مهمونی عمرت رو رفتی خونه عمه آمنه ( عمه مامانی ) و عمه جون شما رو پاگشا کردن و یه لباس سرهمی خوشگل کادویی دادن ( مثل عروس و دومادایی که پاگشا می کنن) البته عمه جون قبلا خونمون به دیدن شما اومده بودن و کادو داده بودن ( دستشون درد نکنه )

فینگیلی مامان ، دیشب ما رو حسابی ترسوندی ساعت نزدیک 10 شب بود که با گریه بیدار شدی و شیر می خواستی و قتی بغلت کردم بدنت خیلی داغ بود دماسنج که گداشتم متوجه شدم تب داری با بابایی فورا بردیمت بیمارستان کودکان character00264 Free Emoticons   Characters اونجا بود که متوجه شدیم دماسنج ما خراب بوده و شما تب نداشتی و فقط چون تازه از خواب بیدار شده بودی یه کم داغ بودی  هر دو خیلی ترسیده بودیم مامانی تو راه گریه می کردم ولی خدا رو شکر که چیزیت نبود البته 3 روزه که گلاب به روت شکمت خیلی کار می کنه که دکی گفت چیز خاصی نیست فقط شما باید شیر زیاد بخوری که آب بدنت کم نشه جیگرتو من خام خام بخورم ناناچ مامان .ماچ

 

عزیزم چه دستای پاک و معصومی داریcharacter00143 Free Emoticons   Characters

مامانی قربون این پاهاتcharacter00143 Free Emoticons   Characters

 

دایی جون و بارسین ، فرودگاه بندرعباس لحظه خدا حافظیcharacter00143 Free Emoticons   Characters

به ترتیب از چپ به راست دایی محمد،بابایی و بارسینcharacter00143 Free Emoticons   Characters

 اولین مهمونی شازده کوچولو character00258 Free Emoticons   Characters( خونه عمه آمنه )character00143 Free Emoticons   Characterscharacter00143 Free Emoticons   Characters

اولین کادویی پاگشایی شازده کوچولوcharacter00143 Free Emoticons   Characterscharacter00143 Free Emoticons   Characters

این پلاک وان یکاد   رو خاله مریم و خاله فرزانه ( دوستای عزیز مامانی ) برات گرفتن دستشون درد نکنه یادگاری قشنگیه که همیشه می مونه character00143 Free Emoticons   Characters

 این کارت هدیه  رو مدیر عامل شرکتی که مامانی کار می کنه  هدیه دادن که حسابی غافلگیر شدیم character00143 Free Emoticons   Characters

 این کارت هدیه رو دوست بابایی آقای بنی زمانی هدیه دادن که دستشون درد نکنه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان بهنود
19 تیر 92 2:29
نازمی تو،
مامان ترنم جون
19 تیر 92 10:37
سلام جیگر طلا ناز نازی از دور می بوسمت سلام زهره مامانی خوبی ؟ وای شانتیا چقدر عوض شده . محمدتون خیلی بزرگ شده خودت چه شکلی شدی خانمی عکس بذار ببینمت دوستت دارم
خاله ی آریسا
19 تیر 92 12:10
وااااااااای چقدر اتفاق پس چرا دیر به دیر میاید؟ خدا حفظش کنه بارسین کوچولورو پلاکش مثل پلاک آریساس که ما خاله ها براش خریدیم
مامان آیهان کوچولو
19 تیر 92 19:13
چه گل پسر.چقدم ناز انگشتشو میخوره زهره جون چرا کلاه براش میذارین؟ ما از اول نذاشتیم گفتیم عادت نکنه بعد زودی سرما بخوره.
مامان عبدالرحمن واویس
19 تیر 92 21:14
سلام عزیزم تووبلاگمون ختم قران برگزارکردیم فقط 2جزء دیگه باقی مونده هرچه زودترخودتونوتواین ثواب بزرگ شریک کنید منتظرتونم
مامان امیرمحمد
20 تیر 92 11:16
جااااااااااانم!چه ناز انگشتشو می خوره،خدارا شکر که مریض نبودی بارسین جون،انشاا... همیشه سالم باشی و هیچ وقت روی مریض نبینی عزیزم،همه کادوها مبارکت باشه عسلم،دستشون دردنکنه
مهدیه
20 تیر 92 11:19
سلام ماشاالله حسابی بزرگ شده بارسین خوشگله! ببوسش از طرف خاله!
زهرا(✿◠‿◠)
20 تیر 92 18:41
انگشتت خوشمززززه ست خاله جوووووون؟؟؟ بخور بخور........نوش جونت کادو هاتم مبارک....
خاله شیدا و روشا
21 تیر 92 19:13
سلام چه پسره خوشگل و ملوس و چشم رنگی نانازی خدا حفظش کنه براتون خوشحال میشم به وبلاگ ما هم سر بزنید
سیب سرخ کوچولو
23 تیر 92 20:36
سلاااااااااااااام زهره جونم.سلاااااااام ویژه به بارسین جون عشق خالهچه جالب شما هم اسم داداشیت محمد هستش.مثل خودم غریبی خواهر.خانواده ی من هم مشهد زندگی میکنن و دایی حسام الدین تا الان نتونسته ببینتشالهی بلا دور باشه از عزیز دل خاله.خانمی انشاالله این هفته حسام رو میبریم دکتر


الهی زود زود خوب شه این چیگر طلللللللللللللای خاله