بای بای بابایی
سلام نففففففففففففس مامان وای از دست این وی چت و واتس آپ و ... نمی ذاره من بیام برا گل پسرم خاطره بنویسم . چه کنیم دوری از فک و فامیل باعث شده که برای برقراری ارتباط با هاشون به این دنیای مجازی پناهنده بشیم . واقعا شرمنده ( مامان بد ) . دوستان از همگی عذر خواهی می کنم که منتظرتون گذاشتم . حالا اومدم با کلی عکس و خاطره . دیروز (19 آذر 1392 ) بابایی رفت تهران تا توی یک سمینار در رابطه با ایمنی شرکت کنه . ما هم رفتیم فرودگاه بدرقه اش که آخرش شما گریه کردی ( یعنی متوجه شدی که بابایی داره از پیشمون می ره ؟ ). تهران هم هوا حسابی سرد ولی اینجا ما همچنان کولر روشن می کنیم ( خوش به حال بابایی ) . ای...
نویسنده :
زهره و شانتیا
13:36