بارسینبارسین، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

بارسین جیگر مامان و بابا

آنفولا نزای شدید مامان یکشنبه 91/09/26

1391/11/20 0:30
نویسنده : زهره و شانتیا
522 بازدید
اشتراک گذاری

توت فرنگی مامان

سلام

عزیزم مامان باز حالش خیلی بد شد تب و لرز شدید , سر درد ,سرگیجه,بدن درد, آبریزش بینی ,عطسه و سرفه های شدید  حتی کارم به بیمارستان کشید و بعد از 2 روز که تو تخت افتاده بودم رفتم بیمارستان و سرم وصل کردم و بخور سالبتامول گرفتم آخه مامانی یه کوچولو آسم داره و نفسش تنگ شده بود بعد رفتم دکتر ولی تو مطب  یهو زدم زیرگریه  چون تنم درد می کرد و مجبور شدم منتظر بشینم وقتی گریه کردم منشی که تازه فهمیده بود من چقدر حالم بده اجازه داد بدون نوبت برم پیش دکتر    اونم بعد از معاینه برام آموکسی سیلین  و استامینوفن معولی نوشت   که بعد از استفاده کم کم حالم خوب شد بابا شانتیا خیلی اذیت شد آخه ما اینجا تنهاییم و هیچ کس نبود که ازم پرستاری کنه  وقتی از سر کار می اومد همه کارای منو انجام میداد و برا مامانی سوپ می پخت و شیر گرم می کرد منم همش غصه تو رو می خوردم که تو این گرمای زیاد داری اذیت می شی  دوست مامانی , خاله مریم  وقتی فهمید که مریضم برام یه سوپ خوشمزه درست کرد  دست  بابایی و خاله مریم درد نکنه که بهم کمک کردن تا زودتر خوب شم  انشاء....توهم حالت خوب باشه و این مریضی های مامان اذیتت نکرده باشه 

خدا جون خودت مواظب پسرکم باش

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)