آنفولا نزای شدید مامان یکشنبه 91/09/26
توت فرنگی مامان
سلام
عزیزم مامان باز حالش خیلی بد شد تب و لرز شدید , سر درد ,سرگیجه,بدن درد, آبریزش بینی ,عطسه و سرفه های شدید حتی کارم به بیمارستان کشید و بعد از 2 روز که تو تخت افتاده بودم رفتم بیمارستان و سرم وصل کردم و بخور سالبتامول گرفتم آخه مامانی یه کوچولو آسم داره و نفسش تنگ شده بود بعد رفتم دکتر ولی تو مطب یهو زدم زیرگریه چون تنم درد می کرد و مجبور شدم منتظر بشینم وقتی گریه کردم منشی که تازه فهمیده بود من چقدر حالم بده اجازه داد بدون نوبت برم پیش دکتر اونم بعد از معاینه برام آموکسی سیلین و استامینوفن معولی نوشت که بعد از استفاده کم کم حالم خوب شد بابا شانتیا خیلی اذیت شد آخه ما اینجا تنهاییم و هیچ کس نبود که ازم پرستاری کنه وقتی از سر کار می اومد همه کارای منو انجام میداد و برا مامانی سوپ می پخت و شیر گرم می کرد منم همش غصه تو رو می خوردم که تو این گرمای زیاد داری اذیت می شی دوست مامانی , خاله مریم وقتی فهمید که مریضم برام یه سوپ خوشمزه درست کرد دست بابایی و خاله مریم درد نکنه که بهم کمک کردن تا زودتر خوب شم انشاء....توهم حالت خوب باشه و این مریضی های مامان اذیتت نکرده باشه
خدا جون خودت مواظب پسرکم باش