اولین باری که دیدیمت دوشنبه 91/08/03
عسل مامان
امروز برای اولین بار با بابایی رفتیم سونگرافی وقتی تصویرت رو دیدم ناخواسته گفتم : جانم البته چیز واضحی دیده نمی شد اما صدای قلبت کاملا واضح بود دکتر گفت که همه چی خوبه و نی نی الان7 هفته و 3 روزه است وقتی از اونجا بیرون اومدیم زنگ زدیم به مامان و بابای من و مامانو بابای بابایی خبر دادیم همه خیلی خوشحال شدن .
اینقدر ذوق زده بودیم که صدای قلبتو که ضبط کرده بودیم برا همشون از پشت تلفن گذاشتیم
مامانم گفت پس برا همین بود که زنگ می زدی و می گفتی سوء هاضمه داری ای کلک !
تا چند روز فامیلا و دوستا که متوجه می شدن من نی نی تو دلم دارم زنگ می زدن و تبریک می گفتن
عزیزکم نمی تونی تصور کنی که مادر شدن چه حس خوبیه اینم تصویر اولین سونو گرافی تو این چند وقت مامانی حسابی بدخواب شده و نصف شب بیدار می شه و تا صبح خوابش نمی بره
حوصله اشپزی کردن رو هم نداره خیلی کسل شده و حسابی بد غذا اما همه رو به خاطر گلش تحمل می کنه
اینم تصویر اولین سونو گرافی