عید فطر
سلام پسته مامان
دوستای مهربانم بارسین برای اولین بار عید فطر رو به همه تبریک می گه ما هم باز خدا رو شاکریم که پسر گلمون امسال عید در کنارماست و شادی زندگیمون رو صد چندان کرده
عسلم دیروز غروب با بابایی رفتیم بازار گردی البته به دلیل گرمی هوا ما فقط توی پاساژها می گشتیم به چند تا لباس کودک فروشی سر زدیم قصد خرید نداشتم چون شما یه عالمه لباس داری فقط می خواستم مدل های روز رو ببینم . نمی دونم چرا هر چه لباس دخترونست خوشگل و ناز و عکس گل و بلبل روشه اما لباس پسرونه عکس تمساحو هیولا و نقاشی های خشن روشه و بیشترشون هم رنگهای تیره , بعضی ها هم که آخر سادگی هستن یکی نیست به این طراح های لباس بگه آخه گذاشتن عکس خرگوش و خرس کوچولو و... چه اشکالی داره( مامانایی که پسر دارن منو درک می کنن ) چرا از همون کودکی بچه هامون رو خشن بار می یاریم و گاهی حتی اجازه گریه کردن رو هم بهشون نمی دیم واسمش رو هم می زاریم ( عزیزم شما مردی , مرد که گریه نمی کنه , اینا لوسه برا شما ) من که معتقدم باید بذاریم بچه ها بچگی کنن .وقت برای بزرگی زیاده. البته از اونجا که مامان خیلی خلاقه تصمیم دارم برات لباس های ساده بگیرم و روش نقاشی بکشم .
القصه چیزی برای شما پیدا نکردم .مامانی عاشق شلوار پیشبندیم اما تو بندر به دلیل گرمای هوا بیشتر بلوز حلقه ای و شورت وجود داره . تصمیم گرفتم خرید رو بذارم برای وقتی خواستم برم شمال سر راه توی تهران انجام بدم . بعد از برگشتن شما رو بردیم حموم خیلی خوشت اومده بود و وقتی باهات حرف می زدم می خندیدیبعد ازحموم هم تا صبح راحت خوابیدی برعکس 2 شب گذشته که تا 5 صبح بیدار بودی خیلی خیلی دوست داریم
عافیت باشه جیگر گوشه
فینگیل مامان هر کاری می کردم گریه ات بند نمی اومد برای همین گذاشتمت توی تاب .اشک چشم راستت دیده می شه
بعد از کمی تاب خوردن این شکلی شدی
این نقاشی رو مامان رو شلوار خودش کشیده