بارسینبارسین، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره

بارسین جیگر مامان و بابا

بهترین هفت دنیا

1392/2/22 17:06
نویسنده : زهره و شانتیا
596 بازدید
اشتراک گذاری

             سسسسسسسلام جیگمل

   jumping0045 Free Emoticons   Jumping    فقط 7 روز دیگه jumping0045 Free Emoticons   Jumping

دیگه چیزی نمونده به روز ملاقات قندک مامان . این روزا مامان خیلی سنگین شده می شه گفت مثل توپ شدم از دیروز هم پشت سر هم زلزله میاد دیروز مامانی خیلی ترسید خاله زهرا ( دختر عمه مامانی) با محمد صادق جونی اومدن پیشم تا آروم شم وخیلی نترسم sign0085 Free Sign Emoticon، دستش درد نکنه یه ظرف قرمه سبزی خوشمزه هم برام آورد . امروز صبح هم زلزله اومد و البته همین 1 ساعت پیش ( ساعت 24: 15 ) و جالب اینه که بیشتر وقتی خوابیدیم میاد فعلاکه تو بندریم و داریم با زمین بندری می رقصیم party0004 Free Party Emoticonsکی قراره تموم بشه خدا می دونه فقط خدا به خیر کنه اتفاقی نیفته character0009 Free Emoticons   Characters

  love0007 Free Emoticons   Love خیلی دوسسسسسسسست داریمlove0007 Free Emoticons   Love

                   

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

سیب سرخ کوچولو
23 اردیبهشت 92 12:43
عزیزززززززززززززززززززززززززم.زهره گلی فقط 7روز مونده؟؟؟؟طبیعی زایمان میکنی؟؟؟نی نی هامون همبازی میشن چون همسن هستنآخ جون. الهی زایمان خوبی داشته باشی خانمی.انشاالله.مراقب خودت باش خیلییییییی


عزیزم منم خوشحال می شم که پسرامون دوستای خوبی برای هم باشن من سزارین می کنم از طبیعی شدیدا می ترسم
مامان بهنود
23 اردیبهشت 92 15:29
ماماني حسابي مواظب خودت باش، دوست دارم اولين كسي باشم كه ورود شيرين ترين بهونه زندگيت رو بهت تبريك ميگم .
مامان آیهان کوچولو
23 اردیبهشت 92 20:26
نترس خدا بزرگه. 6روز دیگه بارسین جون میاد
مامان ملیکا
24 اردیبهشت 92 9:40
سلام ؛مامان بارسین شما بندری هستین،یا ساکن بندرین؟


سلام عزیزم ما شمالی هستیم من تنکابن و همسرم بهشهر ولی 3 ساله که بندر زندگی می کنیم
مهدیه
24 اردیبهشت 92 10:01
این زلزله ها تمومی نداره! شمام که اون وسط کشورین هر جا زلزله بیاد شمام حسش میکنین! ایشالا نی نی میاد و به زمین آرامش میده!
مامان امیرمحمد
24 اردیبهشت 92 10:41
سلام عزیزم،دیگه چیزی نمونده تا نی نی گلت رو بغل کنی ،مامانی بارسین جون اولین بار که انشاا... بارسین جان را بغل می کنی به خاطر بسپار،یه حس خیلی قشنگیه،یه حس شیرین،من که هیچ وقت یادم نمیره،انشاا... پسرتون به سلامتی و به موقع به دنیا بیاد و زندگیتان را شادتر کنه
سیب سرخ کوچولو
24 اردیبهشت 92 14:27
هم سزارین هم طبیعی هر دو از لحاظ سختی مثل همن،هم مامانهایی که سزارین میشن خیلی شجاعن هم مامانهایی که طبیعی میخوان.من که راستش از جفتش میترسمبه من بود دوست داشتم یه روش دیگه اختراع میشد که بدون درد و بخیه باشهبین خودمون بمونه خیلییییییی میترسم منشبیه استرس شدمبرام دعا کن زهره جون.راستی برای تولد موش موشکم تاریخ دقیقی نمیشه مشخص کرد هر وقت دردم بگیره باید برم بیمارستان.ولی دکتر و سونو هام میگن تا 7 خرداد وقت دارم.فعلا که خبری از درد نیست
سیب سرخ کوچولو
24 اردیبهشت 92 14:30
الهی بارسین جونم به سلامتی به دنیا بیاد و عکس خوشملش رو برامون بزنی تو وبلاگ.ما رو از خودت بی خبر نذاری هاااااااااااااا.شده یک خط هم بیا بنویس از حالت که از نگرانی در بیایم.الهی زایمانت راحت و عالی باشه و بارسین خاله سالم و تپل بپره بغلت.الهی آمینجیگرشو برم من
مامان ملیکا
24 اردیبهشت 92 14:47
آخه عزیزم من بندری هستم ولی فعلا ساکن سراوان هستیم،راستی قصد دارین طبیعی زایمان کنید یا سزارین؟


عزیزم من سزارین می کنم
مامان آیهان کوچولو
24 اردیبهشت 92 16:46
عزیزم ما از تبریزیم.