بارسین و اولین شب یلدا
سلام جوجوووووووووووو
دیشب اولین شب یلدایی بود که کنار من و بابایی بودی . جشن تولدت رو هم گرفتیم همراه با فیلم و کلی عکس یادگاری کادوی تولدت هم یه شلوار پیش بندی بود که تنت کردیم قند عسل . الهی که همیشه شاد باشی عزیزدل مامان. راستی تا یدم نرفته بگم که بالاخه بندر هم هوا سرد شد
اینم عکس کیک تولدی که مامانی برات پخته
هندونه شب یلدامون
اینقد به فکر خوردن خوراکی های سر میز بودی که نمی تونستم عکس درست و حسابی ازت بگیرم
اینجا بابایی به زور نگهت داشت که میز رو بهم نریزی شما هم شروع کردی به گریه
آخرش هم این شکلی شدی
اما با گرفتن یه دونه کدو تنبل شاد شدی
بالاخره به مرادت رسیدی
بابایی به جای شما شمع ها رو فوت کرد ( شما هم مشغول کدو خوردن )
آخرش هم اینقد غر زدی که مجبور شدیم برای آروم کردنت ظرف ذرت بو داده رو بدیم بهت آخه از اول چشمت دنبالش بود و همش دستت رو سمتش دراز می کردی
خوشمزست مامان