سفر نامه بارسین4
جوجوی مامان و بابا سلام
جوجویی بالاخره فرصت کردم بیام و خاطرات عید رو برات بنویسم .بعد از 18 روز سفر بالاخره برگشتیم به بندر عباس . از روز 5 فروردین رفتیم و 22 فروردین که روز تولد مامانی بود برگشتیم . این دفعه مسافرت مثل برق و باد گذشت و تا چشم رو هم گذاشتیم دیدیم که باید برگردیم . روز 5 فروردین حرکت کردیم و شب رسیدیم تهران شما اولین عید دیدنیت رو رفتی خونه خاله ملیکه ( دختر عمه مامان ) . 6 فروردین رفتیم عروسی دختر عمو مامان که خیلی خوش گذشت و7 فروردین هم رفتیم سمت تنکابن خونه مامان جون و باباجون ( خونه پدری مامانی ) خاله زهرا و عمو سیروس و پسر خاله امیرحسین هم اونجا بودن . شما با عمو سیروس و پسر خاله خیلی جور شده بودی بغل همه می رفتی ولی من باید در دیدت می بودم وگرنه گریه و لجبازی می کردی . چون زمان کم بود تند تند به فامیلا سر زدیم مادر جون و آقاجون و خاله ها و عمه های مامان که برای سفر اومده بودن شمال رو دیدیم و چون هوا سرد و بارونی بود خیلی بیرون گردی نکردیم فقط روز 13 به در بعد از ظهر رفتیم کنار دریا . تو این مدت پسر خاله ت حسابی باهات تمرین کرد و راه رفتن شما کامل شد . 14 فروردین رفتیم بهشهر و اونجا هم مادر جون و پدر جون و عمو شهداد و عمو شبیر و زن عمو و آراد کوچولو و بابا بزرگ بابایی رو دیدیم . آراد جون خیلی دوست داشت و مدام باهات بازی می کرد و حواسش به شما بود .اونجا هم خیلی خوش گذشت البته بیشتر تو خونه بودیم فقط یه روز با مادر جون و عمو شهداد رفتیم ساری که شما تمام مدت تو بغل مادر جون خواب بودی و روز آخر هم با بابایی ( 3 تایی ) رفتیم عباس آباد و پارک شهرداری .مسافرت عید بیشتر دید و بازدیده تا گردش مخصوصا اگه بریم شمال . تو بهشهر هم شما بغل همه می رفتی ولی بیشتر از همه عاشق عمو جون شبیر بودی وکلی با عمو سرسری می کردی .19 فروردین , عصر حرکت کردیم سمت تهران و دو روز تهران بودیم و با خاله اینا رفتیم دریاچه و پارک چیتگر . جمعه صبح هم حرکت به سوی بندر که توی راه کلی نق زدی چون هم دندونت اذیت می کرد هم حسابی خسته شده بود .سفر خوبی بود حیف که زود گذشت . برات از هر قسمت از سفر چند تا عکس گذاشتم که یادگاری تو وبلاگت بمونه .
بندر عباس 2 فروردین 93
جاده چالوس یکی از زیباترین جاده های ایران ( سد امیر کبیر ) 7 فروردین 93 به سمت تنکابن
جاده چالوس , پیچ هزار چم
باغ بابا جون , سیزده بدر
دریای خزر 13 فروردین 93 که به دلیل سردی هوا بعد ازظهر رفتیم تا شما سرما نخوری
بهشهر, مشغول کنجکاو تو ماشین پدر جون
بهشهر استخر طبیعی عباس آباد , جای فوق العاده زیباییه , 19 فروردین 93
مامان قربون اون خنده هات
پارک ملت , بارسین و باباش کنار مجسمه های کارتون شکرستان
جیگر طلا تو زیر کلاه این آقا چی کا می کردی ؟
مامان فدات می خوای از چاه آب بکشی ؟
تهران پارک جنگلی چیتگر , به همراه امیرحسین و عمو سیروس . عمو سیروس زحمت نگهداری شما رو کشید تا من و بابایی و امیر حسین جونی یه مسابقه دوچرخه سواری 3 نفره داشته باشیم .
دریاچه تهران 20 فروردین 93
رو دوش بابایی خوش می گذره جوجوی مامان ,راستی اون کبودیه روی لپت به خاطر شیطنت زیاد به وجود اومده
اینم یه عکس خوشگل هنر بابایی , تا یادم نرفته بگم که بابایی یه عکاس حرفه ایه و عاشق عکاسیه