بارسین من راه می ره
عروسک کوچولو مامانی سلام
این روزا سرعت پیشرفتت اینقدر سریع شده که مامان بهت نمی رسم . از روز سه شنبه 13 اسفند شروع کردی روی پاهای کوچولوت ایستادن بدون کمک از جایی و گاهی هم وقتی تشویقت می کنیم یه قدم کوچولو بر می داری . به امید روزی که قدم های بزرگی تو زندگیت برداری قشنگم .
من و بابا برات یه جشن کوچولو گرفتیم تا عکس هاش برات یادگاری بمونه . روز جمعه 23 اسفند بارندگی خیلی شدیدی توی بندر داشتیم که با بابایی رفتیم دور دور و حسابی خیس شدیم و نزدیک بود چند جا ماشین خاموش بشه آخه خیابان های بندر اینقدر بد درست شده که با کوچکتین بارندگی همه جا آب جمع می شه .
هفته پیش مادر جون و پدر جون سوغاتی هایی که از مکه برامون گرفته بودن رو با هواپیما فرستادن . دستشن درد نکنه همه چی مثل همیشه عالی بود مخصوصا سوغاتی های شما عسل طلا
یه کیک خوشگل دسپخت مامان به شکل کفش برای همه دنیای مامان و بابا
اینم یه جفت دمپایی درست شده از نون باگت
این تابلو هم هنر دست مامان و پای بارسینه که به یادگار از سایز پاهای کوچولوش می مونه
روزهای آخر کار تو کارخونه و بارسین مشغول شیطنت
ساحل بندر عباس روز جمعه 92/12/23 ( یه روز شدیدا بارونی )
مامان قربون این ملوان کوچولو بره
این هم سوغاتی های مادر جون و پدر جون از مکه برای بارسین ماه من ( دستشون درد نکنه )
این جورابهای زنگوله دار رو به مناسبت راه رفتنت برات خریدیم خوشگل مامانی